کمی خصوصی
سلاااااااااااممممممم....
ادامه نوشته
امروز هم مهمون داشتم.
زندایی عزیزم و خواهر و مادرش![]()
قلیه ماهی و زرشک پلو درست کردم.
ژله و کارامل ودیگه تزیینات ترشی و اینجور چیزا.
واسه نهار سختمه تدارک دیدن چون نمیتونم صبح خیلی زود بیدار بشم.
اما خیلی دوستشون دارم و اینکه هممون زن بودیم و راحت.
بچه ها یه چیزی غصه دارم کرده.ایدین زده به سرش بره ژاپن کار کنه![]()
به مدت یک یا دوسال.
من اصلا دوست ندارم.......
فکر کنم به قول یکی از دوستان ناشکری کردم....
دیگه تحمل دوری و ندارم...
بی معرفت ها دیگه یادی از من نمی کنید![]()
![]()
خوب ادامه ماجرا کمی خصوصی هستش و به چند نفر از دوست های متاهل رمز میدم![]()
بوس تا بعدا![]()
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 19:54 توسط سکوت
|
سلام.من دختری هستم از جنس سرما و سکوت....